تحلیل های ذهن من

ساخت وبلاگ
مقدمه ای کوتاه یادم هست زمستان سال 97 بود که به پدر پیشنهاد دادم شروع کنیم خاطرات دوران جنگ، به خصوص عملیات مرصاد را با هم بنویسیم. اینطور که من از پدر مصاحبه بگیرم و بعد خودم پیاده سازی کنم. چندین بار به پدر پیشنهاد دادم که پدر می گفت باید اطلاعات را موثق و دقیق داشته باشیم، اطلاعاتی مانند نام فرمانده گردان و...البته پدر قصد داشت در دورانی بعد از اینکه دیگر به سر کار نرفت و واقعا بازنشسته شد، این کار را انجام دهد و خودش بنویسد که دیگر عجل مهلت نداد...روزی بود که سر درد غریبی گرفته بودم، سرم را بسته بودم و فکر می کنم یکی دو قرص هم خورده بودم که پدر در زد و وارد اتاق شد و گفت :«بیا شروع کنیم ...» و من جواب دادم :« عجیب سر درد دارم ، بذاریم برای روزی دیگر ...» و آن روز دیگر آنقدر نیامد که از اردیبهشت 98 بیماری پدر شروع شد و تابستان 99 عمرش به پایان رسید...بیماری که برخی می گفتند به خاطر آثار جنگ بوده چرا که یکی دو خلبان دیگر هم به بیماری شبیه به بیماری پدر دچار شدند. بیماری که برای پدر از استومی شدن، چسبندگی روده و بعد ورم پاها شروع شد و آرام آرام تمام بدن را درگیر کرد و ماه های آخر پدر دیگر حتی قادر به راه رفتن هم نبود. بیماری که شبیه به سرطان بود، ولی هر چه گشتند، هیچ توده سرطانی نیافتند. مادر روزی در خواب دیده بود که پدر شهید شده ...اینطور که می گویند او یک شهید گمنام است و محل دفن او دقیقا مشخص نخواهد بود ...خاطراتی که در زیر می آید و احتمالا در چند قسمت باشد، دقیقا از دفترچه یادداشت پدر برداشته شده، یادداشت هایی که 15 صفحه بیشتر نیست ...ولی گمان می ورزم که برای عده ای جالب و شنیدنی باشد . توضیح اینکه تا حد سواد و دانسته هایمان تلاش می کنم اصطلاحات پرواز تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 16:30

گاه ترس آن داری که از یک موقعیت پر اضطراب عبور کنی . انسان کهن'>کهن نیز چنین بود. زمانهایی که قصد داشت از یک رودخانه عبور کند، بیم آن می رفت رودخانه طغیان کند و او به ناگاه میانه ی آن گیر افتد. آخر راه بازگشتی نبود...اگر یک رود طغیان می کرد، باید تا پایان طوفان که شاید چند هفته به طول می انجامید، آنجا صبوری می کرد تا رود آرام گردد و اگر میانه ی دو رودخانه گیر می افتاد، ممکن بود از گرسنگی تلف شود. کارل گوستاو یونگ معتقد بود که این ترسی دیرین در میان ما انسانهاست، پدیده ای که آن را در کتاب «سمینار یونگ درباره ی زرتشت نیچه» کهن الگوی «عبور یا از آب گذشتن » می نامیدش، ترسی که شاید بتوان آن را تکاملی هم دانست.کهن الگویی که در هنگامه ی یک امتحان، یک عبور بر ما رخ می نمایاند. آزمون هیئت ژوری برای دانشجویان هنر، کنکور، یک مصاحبه و...می توان به یاد داشت که کهن الگوها یا کهن نمونه ها، چنان قیمت که در بازار تکرار می شود، تکرار می شوند. زمانهایی که ذهن انسان راه به جایی ندارد، یکی از آن وقت هایی است که کهن الگو بروز و ظهور می نماید...شاید در میانه ی عبور، که ترس تمام وجودمان را گرفته، به ناگهان کهن الگویی دیگر ظهور کند و ما بتوانیم راه را پیش رویم . در آن هنگام شاید چیزی متوجه نشویم واوضاع را مدیریت کنیم، ولی وقتی عبور کردیم ، تازه به یاد آن می افتیم که :« آه خدای من ! چه شد ! »دیروزها ، تمساح ها در رودخانه منتظر خوردن ما به عنوان صبحانه ی خویش بودند، چون پل شکسته بود و ما مجبور بودیم، کشان کشان وسینه خیز، از روی تنه ی لغزان درخت عبور کنیم. همین پدیده این روزها به صورتی روانی بر ما بروز و ظهور می یابد. تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت: 7:56

«عشق بیماری است که اگر کسی دچارش نشود، باید درمان شود .»نقل به مضمونی از زیگموند فروید. افسانه ها روایت هایی بودند که مردمان پیشین آن را در فرهنگ می زیسته اند. یکی از مهم ترین اصول این روایت ها، سینه به سینه منتقل شدن شان بوده واینکه در هزاران سال زنده مانده اند و دوام داشته اند. افسانه ای که هنوز در میان ما جاری است نشان از آن دارد که هنوز زنده است و شاید راز آن را همین سینه به سینه از طریق زبان منتقل شدنش دانست. به قول ژاک لکان روانکاو فرانسوی :« ناخودآگاه ساختاری چون زبان دارد.» و ما وقتی که دچار زبان می شویم، یعنی زیست ما در فرهنگ آغازیدن گرفته و از همین روست که آنچه در زبان هنوز زنده است، می تواند در ناخودآگاه ما هم جاری باشد . از نگاهی دیگر می توان افسانه ها را در جایی دیگر هم جویا شد، آن زمان که کارل گوستاو یونگ روانکاو سوئیسی افسانه ها را در رویاهای بیمارانش هم به نظاره نشست و این از نظر او این معنی را می داد که این افسانه های هزاران ساله ، هنوز زنده هستند و در روان ما به زیست خود ادامه می دهند و جهانِ زیست این روایت های پابرجا را ناخودآگاه جمعی نامید، جایی که اسطوره های دیرین هنوز زنده هستند و به امروز ما رنگ هایی کهن می بخشند.   روایت را از آنجا پیش نمی گیریم که احتمالا برادران گریم وارد کار شدند و افسانه های هند و اروپایی را جمع کردند یا به سراغ یکی از اولین نویسنده های فرانسوی افسانه ی دیو و دلبر «گابریل – سوزان دویلنوو» نخواهیم رفت. بلکه می رویم روی صحنه ی نمایش تئاتر دیو و دلبر واقع در تالار وحدت و روایت – نوشتار کارگردان و نویسنده ی کار «ماهان حیدری» را به تحلیلی روانکاوانه در حد توان مان می نشینیم. تحلیل را هم خطی پی نمی گیریم، گاهی از میان می گ تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت: 7:56

چند روز پیش تلاش داشتیم تکلیف خودروی شخصی را روشن کنیم ، زیرا پس از آنکه پدر فوت کرد، ماشین باید انحصار وراثت می شد و وراث جهت این واقعه پا پیش نمی گذاشتند، بنابراین مجبور شدیم ماشین را با مهریه ی مادر سند بزنیم و به نام در آوریم ...خلاصه آنکه sms ثبت آمد که بروید ماشین را تحویل قانون یعنی پارکینگ نیروی انتظامی دهید. بماند که چقدر این پروسه نامعلوم بود.بار اول به کلانتری محل رفتیم و گفتند :«باشد، ماشین را بیاورید، سرباز می دهیم بخوابانید...» رفتیم و ماشین را آوردیم. این دفعه مسوولی دیگر از همان کلانتری گفت :« نه! ما نیرو کم داریم، نمی توانیم یکی از آنها را به شما بدهیم، بروید بگویید فلانی گفت بخوابانید.» رفتیم و پارکینگ گفت نمی شود، بایستی دستوری کتبی صادر شود که البته این حالت منطقی تر به نظر می رسید. دوباره به سمت کلانتری رفتیم (برای بار سوم ) و معاون کلانتری گفت :«بگویید چرثقیل بیاورند من دستور را صادر می کنم.» و همکاری صورت گرفت و ماشین با چرثقیل با هزینه ای بالغ بر یک میلیون و دویست با جرثقیل راهی پارکینگ شد. فردای آن روز مادر برای ادامه ی کارها به اداره ثبت رفت که گفتند :« نه ! نمی شود ! دوباره باید مدارک از نو تکمیل شود! چون از زمان اولین کارشناسی ماشین نزدیک به دو سال می گذرد...» و برخی مراحل دوباره باید از نو تکرار شود، اینکه این وسط خودرو طولانی تر در پارکینگ می ماند هم خود داستانی دیگر است ...از سویی دیگر ، آنها هم گفتند که بایستی افسر مربوطه می نوشت که ماشین به پارکینگ رفته و از سویی دیگر ، نگفتند که چرا با این تفاسیر، سه بار sms دادند که :« هر چه زودتر ماشین را راهی پارکینگ کنید.» خلاصه اینکه دوباره مادر از اداره ثبت ( قائم مقام ) ماشین گرفت و رفت تا منطقه ای در تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت: 7:56

بعد از مدتها ننوشتن، گاهی قلم کند می شود ...از آن رو سخت تر می شود که اگر تو در آینده روانکاو بشوی، مجبور هستی بخش هایی از خودت را پنهان سازی و این برای صلاح مراجعین خودت است . ماجرا از آنجا آغاز می شود که در اینستاگرامِ یکی از دوستان مطلبی در مورد جنگ خواندم، و اگر درست فهمیده باشم با کلیدواژه ی دفاع مقدس آن دوست موافق نبود، البته این دوست عزیز متفکری است که خویشتن را شاگردش می دانم و همیشه از او بسیار می آموزم...از سویی می دانم که با کپشن خوانی های کوتاه این روزهایمان دیگر رمقی برای خواندن یادداشت ها و متن های کمی بلندتر نمی ماند. در واقع مغزما کارکردی متفاوت را در خواندن اختیار کرده.در این روزها که روسیه به اوکراین حمله ی نظامی کرده و این چنین در حال کوبیدن تار و پود اوکراین است، بچه ها را می کشد، زنان را بی همسر می کند و مردان را با مرگ آشتی می دهد، به چیزهایی فکر می کردم...گاهی و شاید روزهای اول، بسیار به جنگ خودمان می اندیشیدم. اینکه ما چقدر دلیر بودیم، چقدر شجاع بودیم و چه میزان متخصص و توانا...و به قول شهید فکوری، چقدر تنها بودیم ...ما تنهایی جنگیدیم!در همان تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:39

تلاش دارم به مانند گذشته که گاهی هر روز مطالبی را در این خانه مجازی می انگاشتم، مطالبی را با شما به اشتراک بگذارم . فعلا که تابستان است و خلق من در تابستان اندکی بالا می آید و خلاقیت گل می کند و بعدش که پاییز و زمستان می شود، دوباره به هادس و دنیای زیرین می رویم . با داشته هایی که از زندگی به دست آوردم ، به این رسیدم که زندگی همانطور که می خواهیم نخواهد شد. شاید این حقیقت از آن سو باشد که ما موجوداتی قابل تغییر هستیم و دائما در کشاکش از این رو به آن رو شدن قرار داریم، چون کشتی می مانیم که ناخدا هم دارد، ولی ناخودآگاهی هم دارد که کشتی را هدایت می کند. به قول یونگ جایی شبیه به این را گفته بود که ناخودآگاه تا زمانی که به آگاهی نرسیده باشد ، همانا جبری است که در آن می زییم. اما سوال مهم آن است که پس اختیار ما چگونه است ؟ آیا اختیار مثلا این است که من فلان رشته یا فلان شغل یا فلان شخص را دوست دارم ؟ در روزگار نوجوانی، روزی در پذیرایی منزل مشغول درس و مشق بودم ( با اینکه من نوجوان درس خوانی نبودم، کتاب خیلی دوست داشتم، اما درس را نه زیاد) زیرنویسی در تلویزیون آمد که هنرستان صدا و سیما در رشته هایی مثل بازیگری ، هنرجو می پذیرد. تصمیم گرفتم که بروم هنرستان صدا و سیما و بازیگری بخوانم . اقوام و خانواده جمع شدند ( گویی کار دیگری نداشتند ! ) و شروع کردند به نصیحت کردن من که :« آقا جان ! الان این ساعت خوشی ها [1] گل کردند ! بیخیال ! آخر بازیگری هم شد رشته ! » خلاصه بیخیال شدم ...سال بعد که فکر می کنم روزگار اول دبیرستان بود، تصمیم گرفتم بروم  کامپیوتر بخوانم، متوجه شدم تمامی هنرستان های کامپیوتر همگی غیرانتفاعی هستند، ما هم که کامپیوتر نداشتیم و آن روزه تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:50

در این مجموعه فایل صوتی قصد دارم به خوانش و تحلیل مفاهیم یونگ با محوریت کتاب «یونگ شناسی کاربردی» بپردازم . آنچه در فایل اول گفته شد : روانشناسی عمقی یا روانشناسی یونگ چیست ؟ یونگ را چگونه آغاز کنیم ؟ کمی از روانکاوی تحلیل چگونه است و چطور می توانیم در دام تحلیل پیش موعد گرفتار آییم ؟ پست یونگین ها چه کسانی هستند. برای شنیدن پادکست روی لینک زیر کلیک کنید. https://castbox.fm/vb/399242083برای شنیدن بایستی اپلیکیشن castbox را نصب کنید.  تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:50

ناامیدی سر تا به پایمان را گرفته است . از همه سو خبرهای بد سرازیر است . مرگ های کرونایی که هر روز بیشتر و بیشتر می شود، قطعی آب ، قطعی برق ، گران تر شدن هر روز موادغذایی و نان مردم و تحریم ها که به نظر می رسد تا ابد قرار است بر سرمان سایه داشته باشد. چند روز پیش از دوستی خبر مرگ دوستش را شنیدم، خیلی عصبانی بود و همه عصبانی هستند، از اینکه روزی می شد واکسن وارد شود و مانند دیگر کشورها تزریق شود، اما جلوی آن گرفته و ورود آن قدغن شد ، ولی از جایی دیگر خبر رسید که برای همان عده ی دیگر که به نظر همیشه از ما بهتران هستند، همان واکسن ها وارد شده و همگی واکسینه شده اند...و هیچ کس پاسخگو نیست ، هیچ کس ! ...و همین دیروز که خبر رسید طرح صیانت از فضای مجازی تصویب شد. به نظر می رسد مسوولین کشورما همیشه به فکر این هستند که چه کنند تا بیشتر مردم را آزار دهند ! آزاررسانی از وظایف آنهاست گویا....مطالب قبلی که نوشتم از آزار قبلی بود که با عنوان "ممنوعیت تغییر رشته " ثبت شد. خبر و تصمیم گیری که چند روزی سیاهی عجیبی را به ما تزریق کرد(به جای واکسن هایی که برای تزریق وجود ندارند) بعد بیخیال شدند و رهایمان کردند و حالا نوبت به آزار دیگری رسیده است ، بعد از آن هم حتما آزارهایی دیگر با عناوینی دیگر رهسپار خواهد شد. گویی زندگی در این کشور، بدون این همه فشار شدنی نیست ! فشارهای شخصی زندگی خود سویه ی دیگری است و فشارهایی که از جانب بالادستی به سوی ما می آید داستانی دیگر...خوشابحال آنهایی که کرونا گرفتند و رفتند و از زندگی در چنین وضعیتی رهایی یافتند...خوشابحال شهدایی که در بالاترین مقام ها زیست کردند، کسی را آزار ندادند و اما خودشان سپر بلا و گلوله شدند ...آن بزرگان روزهای نیکی را برای م تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:50

در واقع انسان «مالک» چیزهای بسیاری است، که خود هرگز آنها را به دست نیاورده، بلکه از نیاکانش به ارث برده است. انسان نه به مثابه ی یک لوح سفید و نانوشته ، بلکه صرفا به مثابه ی موجودی ناآگاه از خود، زاده تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:41

ادامه ی تیترزمانی که چیزی که انسان را قرار است به انسان بهتری بدل کند بشود پولی که انسان یا در جیب هایش و یا در حساب بانکی اش و یا در کمدش دارد هر چند به گفته ی دوستی ، تصمیم گرفته بودیم ، وقتی عصبانی تحلیل های ذهن من ...ادامه مطلب
ما را در سایت تحلیل های ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahin-soleimanio بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:41